حالا چند سالی است بزرگان پزشکی ایران درباره کم شدن تعداد جراحان و دیگر مشکلات جراحی در ایران هشدار میدهند. از طرف دیگر، بیماران زیادی در سالهای گذشته بارها از مجبور شدن به پرداخت زیرمیزیهای سنگین به جراحان، ماندن در نوبتهای طولانی جراحی، منوط شدن جراحیهای گاه ضروری به پرداخت هزینه و... موضوعاتی است که بیماران و خانوادههایشان از آنها گلهمندند.
رواج گرفتن زیرمیزی میان حرفهای مقامات رسمی نظام سلامت هم پیداست؛ دیماه پارسال بود که علیرضا رحیمنیا، رئیس اداره بازرسی وزارت بهداشت گفت، بحث زیرمیزی را رد نمیکند و نمیگوید کسی زیرمیزی نمیگیرد: «یکی از سیاستهای ما برخورد با زیرمیزی است و راهکاری هم پیشنهاد دادند که قرار است بررسی شود؛ اگر مردم میخواهند پولی برای درمان بدهند، باید به حسابداری بیمارستان بدهند.»
بهرام عیناللهی، وزیر بهداشت هم در نخستین نشست خبریاش دراینباره گفت: «قطعا هرآنچه خارج از قانون باشد، نمیتوانیم تحمل کنیم. در صورتی با همکارانمان در خارج از بخشهای دولتی، همکاری میکنیم که طبق قانون عمل کنند. تعرفهها و ضریبها مشخص است، قطعا بحث زیرمیزی خطقرمز ما خواهد بود. اگر در مرکز درمانی خصوصی زیرمیزی گرفته شود یا کار خلاف قانون انجام شود، قطعا ادامه همکاری با آنها را نخواهیم داشت.»
جراحان هم، اما حرفهای خودشان را دارند؛ آنها میگویند مالیاتهای سنگین، پرداختهای پلکانی در بیمارستانهای دولتی و مهاجرت، در حال نابودی جراحی در ایران است و این گزارش درباره این مشکلات از زبان تعدادی از جراحان تراز اول ایران است.
دهه ۶۰ بسیاری از بیماران برای بعضی جراحیها و با صرف هزینه زیاد به خارج از کشور میرفتند. حالا، اما سالهاست جامعه پزشکی مدعی است که حتی یک مورد نیاز به اعزام خارج از کشور وجود ندارد، هرچند همزمان هشدار میدهند که با ادامه این روند و با یک عقبگرد ۴۰ ساله در چند سال آینده برای سادهترین جراحیهای قلب نیاز به اعزام بیمار خواهیم داشت.
درحال حاضر بیش از هفتهزار جراح در ایران فعالیت میکنند، بزرگترین مرکز پیوند اعضای جهان در شیراز فعال است و تیم پیوند اعضای دکتر ملک حسینی در جهان شناختهشده است، اما هشدارها نشان میدهد این روند، رو به سقوط است.
ایرج فاضل را بسیاری نفر اول جراحی میدانند. او رئیس جامعه جراحان دیتون ـ اهایو آمریکا بود که با شروع جنگ برای کمک به مجروحان جنگی به ایران آمد و نقشی موثر در بیمارستانهای صحرایی داشت. در همین مدت جراح مورد اعتماد امامخمینی (ره) بود و بهواسطه حرمتی که داشت، اولین فتوای پیوند اعضا را گرفت، با سختیهای زیاد پیوند کلیه را راه انداخت و برای تسهیل این مسیر، بیش از هزارو ۵۰۰ پیوند را رایگان انجام داد.
ایرج فاضل دو دوره وزیری را هم در کارنامه حرفهای خود دارد. وزیر فرهنگ و آموزش عالی در دولت اول میرحسین موسوی و وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در دولت اول اکبر هاشمیرفسنجانی که البته توسط مجلس سوم بهدلیل مخالفت سرسختانه با بحث گزینشها استیضاح شد و گرچه استیضاح رأی نیاورد، ولی شخصاً استعفا و از کار کنارهگیری کرد.
او پایهگذار جامعه جراحان ایران و حالا رئیس این جامعه است و میگوید، بهشدت نگران علم پزشکی و جراحی در آینده ایران است: «بنایی که با زحمت، مشقت و خوندل خوردن گروه کثیری از جراحان ساخته شده، به سهولت و جلوی چشم ما در حال فروریختن و از بین رفتن است.»
رئیس جامعه جراحان ایران با هشدار راجع به وضعیت موجود میگوید: «عامدانه در حال تخریب پزشکی بهویژه جراحی در ایران هستند و در سراشیبی سقوطیم. متاسفم که نتوانستیم به قانونگذاران منتقل کنیم که این شیوه مدیریت اقتصادی اینرشته نیست و شک نکنید ۱۰ سال آینده حسرت امروز را میخوریم. سال ۶۳ با ۵۰۰ جراح، جامعه جراحان را برای اهداف متعددی ازجمله آموزش جراحیهای مورد نیاز مجروحان جنگی تاسیس کردیم و در حال حاضر ۷ هفتهزار جراح، عضو جامعه هستند و این مسیر و این رشد، با تلاشها و مشقتهای زیادی طی شده و مثل نهال باروری است که در حال خشک شدن است. این درخت بزرگ، پژمرده میشود و میدانم که این اتفاق میافتد.»
او در تحلیل وضعیت امروز معتقد است، چند عامل به جراحی ضربه زده است: «درباره بحث تعرفهها و حفظ منزلت اجتماعی پزشکان و جراحان، هرچه گفتیم و هشدار دادیم، ظاهرا شنیده نشد. جوانان در انتخاب شغل و حرفه آینده خود به دو عامل مهم توجه دارند؛ یکی منزلت اجتماعی است و نکته دوم تامین مالی و هر دو این عوامل در حال تخریب هستند. ما زمینه همه پیشرفتها و استعدادها را داریم و برای تامین آینده، امروز باید برنامهریزی کرد.»
ایرج فاضل درباره بحث افزایش مهاجرتها میگوید: «ما دید فرهنگی طولانیمدت نداریم. موج مهاجرتها را نمیشود ندیده گرفت. هر پزشک و جراحی که میرود، یک صدمه بزرگ است. امروز کار بهجایی رسیده که هر کسی که بتواند، میرود و اکثراً فقط کسانی میمانند که نمیتوانند بروند. من با اعزام دانشجو به دانشگاههای معتبر جهان، بسیار موافقم، ولی بهشرطیکه بروند و با دانش روز دنیا برگردند. ولی امروز دیگر کسی برنمیگردد و دغدغه و غم ما بیشتر شده است.»
او ادامه میدهد: «جراحان جوان هزارویک دغدغه دارند و در طول تحصیل خود باید خدمات طرح اجباری پزشکی را غالبا دوبار به انجام برسانند که انجام آن در زمان جنگ قابل توجیه بود، ولی پس از جنگ هم تا امروز ادامه دارد. این طرحها یکی از سختگیرانهترین قوانین است. زمان جنگ و در شرایط اضطراری آن روز، قانونی گذاشتند، ولی چرا ۳۰ سال بعد هم از یک پزشک جوان بیگاری میکشند و این روند اشتباه را تغییر هم نمیدهند؟»
فاضل درباره ظرفیتهای خالی رشتههای دستیاری میگوید: «اینکه مدتی است در بعضی رشتههای جراحی ازجمله جراحی اطفال و جراحی قلب داوطلب نداریم، زنگ خطر جدی است. برای جراحی ایران، کم زحمت کشیده نشده و به این راحتی از دست دادنش، غمانگیز است.»
محمد رییسزاده، از جراحان جوان عروق است که حالا رئیس سازمان نظامپزشکی است. او در یکسال گذشته، بارها نسبت به وضعیت بحرانزده جامعه پزشکی هشدار داده میگوید، با این نابهسامانیها راه به جایی نمیبریم و برای برونرفت از دالان هزارتوی مشکلات، خواستار تشکیل شورای راهبردی ملی است: «ما بهشدت احتیاج به تصمیمات فراقوهای داریم عقلای مجلس، دولت، فرهنگستان و نظام پزشکی باید دور هم جمعشوند و چارهای بیاندیشند وگرنه ما تا پنجسال آینده در برخی از رشتهها دیگر جراح نخواهیم داشت و باید بیماران را به خارج بفرستیم و ۱۰ برابر هزینه کنیم تا یک عمل ساده قلب انجام دهند. جراحی قلب بهویژه جراحی قلب اطفال، جراحی اطفال و تخصص بیهوشی در شرف نابودی و همزمان پزشکی لوکس و جراحیهای زیبایی در حال رشد است.»
او در تحلیل وضعیت جراحی ایران میگوید: «ما با دو چالش بزرگ مواجهیم؛ درون جامعه پزشکی، چالش زیربنایی ما تعهد حرفهای است و چالش خارجی ما، وجود نداشتن درک صحیح مسئولان کشور از جامعه جراحی. وضعیت جراحی در حال حاضر قابل قبول است و در برخی رشتههای جراحی مانند جراحی عروق عالی هستیم، اما نسبت به آینده امیدوار نیستم. در هر سه مولفه مهم جراحی، دچار ضعف هستیم. در زمینه آموزش، مهارت و تعهدحرفهای، دانشجویان ضعیفتری در حال تربیت هستند و این در طولانیمدت صدمهزننده است.»
رییسزاده معتقد است، مسیر جراحی در ایران صعودی و حتی صاف هم نیست و نزولی شده و این افت، نه در آیندههای دور حتی تا پنجسال آینده ما را با بحرانهای جبرانناپذیر مواجه میکند و با یک پسرفت ۴۰ ساله مواجه میشویم: «قطعا بهلحاظ کیفیت بهشدت دچار بحران جایگزینی خواهیم شد. وقتی استادهای قوی نداشته باشیم، قطعا کیفیت جراحان ایران افت محسوسی میکند.»
رئیس سازمان نظام پزشکی درباره میزان مهاجرتها هم معتقد است، بحث مهاجرت از قدیم بوده، اما حالا شتاب آن بیشتر شده است: «در سال۱۴۰۰ بالغ برچهارهزار و ۲۷نفر درخواست گود استندینگ یا عدم سوءپیشینه پزشکی کردند و امسال چیزی حدود پنجهزار مورد ثبت شده است. البته به این معنا نیست که تمام این افراد از کشور خارج شدند، فقط درخواست دادهاند. بالغ بر یکسوم این افراد، پزشکعمومی هستند. اما نکته مهم و هشداردهنده این است که آمار مهاجرت در متخصصان و فوقتخصصهای ما هم دارد بالا میرود. در هر حال این افزایش میل و تمایل، برای ما نگرانکننده است و اینکه موج مهاجرتها بهسمت پزشکانمتخصص و فوقتخصص رفته است، زنگ خطر جدی است.»
رییسزاده با اشاره به افت استقبال از برخی رشتهها هم میگوید: «خالی ماندن ظرفیتها چندسالی است در رشتههایی مانند جراحی قلب، بیهوشی و اطفال وجود داشته، دامنگیر رشتههای دیگری هم شده، امسال در جراحی عروق هم داوطلبی نداشتیم و بعد وزارت بهداشت بهجای ریشهیابی و حل اساسی مشکل و با خروج از استاندارهای لازم در طرحهای تکمیل ظرفیت، شروع به جذب دستیار بدون آزمون و تایید صلاحتهای علمی کرد که این خودش در آینده بهشدت مشکلساز خواهد شد.»
رئیسکل سازمان نظامپزشکی با استناد به آمارها میگوید: «جامعهپزشکی به خودکفایی رسیده، ولی زیرساختها وجود ندارد. باید توجه کرد که در اوایل انقلاب، در کشور ۱۸هزار پزشک داشتیم، اما درحالحاضر بیش از ۱۶۰هزار پزشک داریم و به نسبت جمعیت، سرانه پزشک پنج تا ششبرابر رشد کرده است و تعداد پزشکانمان بیش از ۱۲برابر شده است. همچنین اوایل انقلاب بین ۹ تا ۱۳دانشکده پزشکی داشتیم، اما در حال حاضر ۶۷دانشکده پزشکی داریم؛ بنابراین در کشور با حداکثر توانی که داشتیم، به افزایش ظرفیت ادامه دادیم. آن هم نهتنها از نظر کمی، بلکه بهلحاظ کیفی هم در بحث آموزش نیروهای تخصصی، فوقتخصصی و فلوشیپ نیز تا حد امکان رشد کردهایم.
نتیجه این دو فرآیند آن بود که در حوزه خدماتدرمانی، به خودکفایی مطلق رسیدیم. کمتر حوزهای است که بتوانیم در آن اعلام کنیم به خودکفایی رسیدیم، اما بهجرأت اعلام میکنم که در حوزه عرضه خدماتدرمانی در کشورمان به خودکفایی مطلق رسیدهایم؛ یعنی نیاز به اعزام هیچ نیرویی برای آموزش به خارج از کشور نداریم و این توانمندی آموزش در دانشگاهها، دانشکدهها و استادانمان ایجاد شده است. در عین حال در حوزه درمانبیماری، نیاز به اعزام هیچ بیماری به خارج از کشور نداریم و این همان خودکفایی مطلق است.»
او ادامه میدهد: «اینکه در عرضه خدمات سلامت و دسترسی به آنها، نارسایی و مشکل وجود دارد، مشکل سیاستگذار، قانونگذار و مدیران اجرایی است و مشکل حوزه سلامت نیست، بنابراین در حوزه سلامت به خودکفایی مطلق رسیدیم و با حداکثر توان هم رشد کردیم. توانمان همین است. حال ابتدا باید زیرساختها را افزایش دهند.»
علی ملکحسینی، یکی از معدود جراحان ایران است که او را در سطح جهان میشناسند. او در حال حاضر، بزرگترین مرکز پیوند کبد دنیا را اداره میکند؛ بیمارستان فوقتخصصی و خیریه پیوند اعضای بوعلیسینای شیراز که نهتنها در منطقه و آسیا که در دنیا نامی آشناست.
او در کنار تمام گلهمندیهایش از اینکه هیچوقت دولت کوچکترین کمکی برای ساخت بیمارستانتخصصی پیوند نکرده و همه کارها با خیرین بوده، میگوید: «بهشدت از آینده جراحیپیوند نگرانم. اگر نسل ما بهعنوان بنیانگذاران پیوند بازنشسته شوند، دیگر بعید میدانم کسی چنین مشقت و سختیهایی را بپذیرد. اگر یکروز به من بگویند اینبخش پیوند شیراز بهخصوص بخش کبد چقدر کار داشته، مطمئنا میگویم بیشتر از انرژیاتمی. ما با کمترین امکانات و بدون یکریال کمک دولت، بیش از ۶۰۰۰ پیوندکبد انجام دادیم. وقتی من پیوندکبد را شروع کردم، زمان جنگ بود و برای پیوند فقط ششمریض را فرستاده بودند انگلیس، سهمیلیون دلار آنموقع پول داده بودند. اینها را هم وقتی میفرستادند، معلوم نبود زنده بمانند و معمولا هم میمردند. شما اگر به ارزانترین کشور نگاه کنید، همین ترکیه ۴۰ تا ۵۰هزار دلار خرج یکپیوند میشود.»
او ادامه میدهد: «حالا ششهزار جراحی بیمارستان ما را ضربدر ۵۰هزار دلار کنید، ببینید چقدر میشود، ما چقدر کار کردیم و دولت چقدر به ما داده است. خب معلوم است که جراحانجوان رغبتی به جراحی سخت و طاقتفرسا نشان نمیدهند و همه کار راحتی مثل همین جراحیهای زیبایی را انتخاب میکنند؛ با دردسر کمتر و درآمد چند برابری. اگر این روند ادامه پیدا کند، هیچ آیندهای برای جراحیپیوند، جراحیهای سخت و پیچیده وجود ندارد. اصلا دولت و کل مسئولان مملکت اینبخش را آنطوری که بایدوشاید ندیدند و هیچوقت هم حمایت نکردند. شما نگاه کنید همین بیمارستان فوقتخصصی پیوند ابنسینا، اگر تلاش و جانکندن خودمان نبود که درست نمیشد. سال ۲۰۱۷ که بیمارستان بوعلیسینا درست شد، رکورد پیوند در دنیا را شکستیم و ۶۳۸پیوندکبد در سال انجام دادیم که قبل از آن بزرگترین آمار برای آمریکا بود، بخش پیتسبرگ با ۵۶۱بیمار و آن هم سال ۱۹۹۲ انجام داده بودند. اگر ما اینجا نخواهیم ازجان مایه بگذاریم و اگر دست خیرین، گذشت و ایثار همکاران نباشد، این بخش میخوابد. بخش پیوندکبد مثل یکبخش جنگی است. شرایط کار در آن واقعا سخت و طاقتفرساست. بعد شما بخواهید بعد از ۱۰سال برای هر مریضی ۵۰۰هزار تا یکمیلیون تومان بدهی.»
محمدرضا میرزاآقایان، جراح قلب اطفال و رئیس انجمن جراحان قلب ایران هم نسبت به آینده این رشته هشدار میدهد. او به هممیهن میگوید: «انجمن جراحان قلب در حال حاضر ۲۴۰ عضو دارد، با میانگین سنی ۵۳ سال که در ۱۰۰ مرکز جراحی میکنند. در چندسال گذشته ۲۰ جراح قوی و ممتاز مهاجرت کردهاند درحالیکه سالی دو یا سه فارغالتحصیل داریم. بعضی از فارغالتحصیلان هم بهعلل گوناگون تمایل ندارند مستقل جراحی کنند. جراحانی هم داریم که ترجیح میدهند در رشتههای دیگری مثل چاقی، پلاستیک و واریس کار کنند یا اصلا کار پزشکی نمیکنند و بیزینس دیگری دارند، درنتیجه تعداد واقعی عضوفعال، خیلی کمتر است.
رئیس انجمن جراحان انقلاب با اشاره به چالشهای بزرگ پزشکی ایران میگوید: «معتقدم سقوط کیفیتپزشکی در راه است، ما در کیفیتپزشکی ایران، نزول نداریم و در حال سقوطیم و تا ۱۰ سال آینده برخی رشتهها مانند جراحیقلب با وجود نیاز زیادی که به آنها وجود دارد، نابود خواهند شد. همه اینها درحالیاست که طبق استانداردهای کشوری برای هر ۳۰۰ هزارنفر، یکجراحقلب نیاز است و در آمریکا برای هر یکمیلیون نفر، ۱۴ جراحقلب و توراکس دارند و این را هم درنظر بگیرید که بیماریهای قلبی و سرطانها، مهمترین عامل مرگومیر هستند.»
میرزاآقایان تهدید بزرگ جراحی ایران را در درجهاول تعرفههای غیرواقعی و نامتناسب با شرایط اقتصادی موجود میداند: «تامین نشدن زندگی یکجراح، مشکل اساسی است و نمیتوان آن را ندیده گرفت. یکجراح جوان حق دارد در قبال سالها درس، تلاش، کشیکهای شبانهروزی و... از حداقلهای یکزندگی معمول برخوردار باشد. دوقطبی شدن جامعه، تنگنظریهای اجتماعی، موج مهاجرت و فرارمغزها، عامل تهدید است و ازطرفی دیگر، وضع مالیاتهای سنگین و این طرح پرداختهای پلکانی در سیستم بیمارستانهای دولتی که گاهی ۷۵ درصد درآمد یک جراح را تحتالشعاع قرار میدهد، همهوهمه در حال نابود کردن جراحی ایران است.»
او عامل هشداردهنده دیگر را عملکرد شرکتهای دانشبنیان در فضایی غیررقابتی و با نظارت حداقلی میداند: «من از طرفداران تولید داخلی هستم، ولی اینکه ناگهانی ورود برخی تجهیزات پزشکی ممنوع شود، ازآنطرف نظارتکیفی درستی بر تولیدات شرکتهای داخلی نباشد و دانشبنیانها در یک فضای غیررقابتی پیش بروند، نتیجهاش چیزی شبیه تولیدات کارخانههای خودروسازیمان میشود و این برای دستگاههای حیاتی و مهم اتاقهایعمل خیلی خطرناک است. ما در انجمن جراحانقلب هشدار میدهیم که اگر شرایط را اصلاح نکنند و از این رشته استقبال نشود، جراحیقلب ایران با اینهمه افتخار، نابود میشود و اگر سالی دو تا سه جراحمان بازنشست شوند، تا ۱۰ سال آینده جایگزینی کافی برای جراحانمان نداریم و به زمانی برمیگردیم که برای جراحیقلب، بیمار ماهها و سالها در لیستانتظار میماند یا مجبور به اعزام بیمار به خارج از کشور با هزینههای هنگفت بودیم. ما الان در سطح استانداردهایجهانی هستیم و از کشورهای همسایه کلی بیمار داریم، اما تا ۱۰ سال آینده برای خودمان هم جراح نخواهیم داشت. مالیات گزاف، موج مهاجرت پزشکان، طرح پلکانی پرداخت دستمزد و تعرفههای غیرواقعی، در حال نابودکردن پزشکی ایران است.»
وضعیت چشمپزشکی هم دستخوش چالشها و مشکلات زیادی است. رئیس کمسیون بهداشت مجلس شورای اسلامی که خودش هم چشمپزشک است، نسبت به وضعیت موجود هشدار میدهد: «در این مدت کوتاه، تعداد قابلتوجهی از استادان چشمپزشکی ما به آمریکا مهاجرت کردند و بهعنوان استاد در آمریکا طبابت و فعالیت میکنند و متاسفانه به بقیه دوستان خود هم توصیه میکنند که مهاجرت کنند. این موضوع جای نگرانی جدی دارد و ما در حال پیگیری این موضوع با سران سهقوه هستیم.» محمود جباروند، رئیس انجمن چشمپزشکان میگوید، ما آنقدر چشمپزشک وطندوست داریم که هیچوقت با کمبود پزشک مواجه نخواهیم شد و همیشه هستند کسانی که بمانند و به مردم خودشان خدمت کنند.
بهگفته جباروند، در حال حاضر دوهزار و ۴۰۰ نفر، عضو انجمن چشمپزشکی ایران هستند، هرچند بهطور دقیق معلوم نیست چه تعدادی عضو، فعال و در این حوزه مشغولاند: «میزان مهاجرتها هم رصد نشده، اما حدس میزنیم در سالهای اخیر کمتر از ۱۰ درصد پزشکانمان مهاجرت کردند. در حال حاضر این تعداد بهنسبت جمعیت و برای دسترسی مردم به خدمات چشمپزشکی، کافی است و مشکلی نداریم.».
اما رئیس انجمن چشمپزشکان، بحراناصلی را در تعرفههای غیرواقعی میداند: «چشمپزشکی بهشدت وابسته به تجهیزات و وسایل گرانقیمت است و با این وضع تعرفهها، هیچ همخوانیای ندارد و این ناهمخوانیها باعث شده تا خرید و تجهیز مراکز خصوصی چشمپزشکی بهشدت مختل شود. درحالحاضر باکیفیتترین و درعینحال ارزانترین خدمات را در جهان داریم. در هیچجای دنیا چنین قیمتها و تعرفههایی نمیبینید، حالا بماند بحث مالیات و ۹ درصد ارزشافزوده که باید تعدیل شود. یک دستگاه ما ۱۴ میلیارد تومان است و ارزشافزوده آن حدود یکمیلیارد تومان میشود. این مسئله در کنار افزایش ۵۰ درصدی حقوق کارمندان و هزینههایجانبی دیگر، هزینههای بخش خصوصی را بهشدت افزایش میدهد و رسما خدمات بیمارستانها و کلینیکهای خصوصی را مختل کرده است. اگر بحث تعرفهها و تعهدات بیمهها اصلاح نشود، عرضه خدمات چشمپزشکی مختل میشود.»
او درباره وضعیت مهاجرت چشمپزشکان به کشورهای حوزه خلیجفارس میگوید: «متاسفانه وقتی سرمایهگذاری در کشور سودآوری ندارد، طبیعی است که رغبت به سرمایهگذاری کم میشود. ما درحالحاضر هیچ مرکز و بیمارستان خصوصیای در هیچ رشتهای نداریم که سودآور باشد، درحالیکه سرمایهگذاریهای کلانی میشود و با این وضع بیمهها، تعرفهها، مالیاتها و حقوقها، همه این مراکز بدون سوددهی شدهاند و فقط میتوانند هزینههای سرپا ماندنشان را تامین میکنند. در این شرایط کسانی بودند که سرمایهشان را به کشورهای حوزه خلیجفارس بردند، چون شرایط خیلی متفاوتی برایشان فراهم کردند، ولی معتقدم جامعه چشمپزشکی ما در سطح استاندارهای جهان است و کسی دوست ندارد کشورش را رها کند و برود. ما نباید سرمایههایمان را به عمان، قطر و دوبی ببریم. از نظر من اخلاقی نیست آدم خانه خودش را رها کند و برود خانه همسایه را بسازد. دولت باید بهانهها را از بین ببرد تا این اتفاق نیفتد. ما هنوز هم مرکز توریسمپزشکی منطقه هستیم و تعداد زیادی بیمار داریم. در ایران ارزانترین و درعینحال باکیفیتترین خدمات را میگیرید و با ۱۰۰۰ دلار بهترین خدمات چشمپزشکی ارائه میشود، در کجای دنیا چنین چیزی میبینید؟
وی ادامه داد: یکی از گرانترین عملها مربوط به شبکیه است که تجهیزات گرانی هم دارد که در ایران با ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ دلار انجام میشود، اما در هیچکجای دنیا با این رقم، شدنی نیست. دولتمردان باید قدر این نکات را بدانند و بهانهها را از بین ببرند. ما میتوانیم قطب درمانی منطقه باشیم، نه اینکه سرمایههای مالی و انسانیمان را بهراحتی به کشورهای دیگر بفرستیم.»
جباروند میگوید: «اگر این روند اصلاح نشود و با همین چالشها پیش برویم، دچار افت آموزشی و کیفیت خدمات هم میشویم و بعد مردمی که وسعمالی دارند، برای درمان بهتر به خارج میروند. البته من معتقدم، این اتفاق در رشته ما نخواهد افتاد و هراتفاقی هم بیفتد، پزشکانی داریم که کشورشان را ترک نمیکنند و برای خدمت به مردم میمانند و این جو تبلیغاتی که بهوجود آمده و بهانههایش را هم مسئولان بهوجود آوردهاند، آرام میشود. ما بهترین آموزش را در سطح دنیا داریم و پیشرفتهای چشمپزشکی ایران طی سالهایاخیر بینظیر بوده است. چشمپزشکهای ما در دنیا از بهترینها هستند و در آزمونهای جهانی این ثابت شده که بالاترین رتبهها، متعلق به چشمپزشکان ایران است. سند و مدرکش هم موجود است و در آموزش و درمان جزو بهترینها و بالاترینها در جهان هستیم.»
او ادامه میدهد: «برای یک عمل آبمروارید، در انگلیس هفت تا ۱۲ ماه باید در لیستانتظار باشید، پیوندقرنیه سالها طول میکشد، اما شما در ایران چه به مراکز دولتی، چه خصوصی مراجعه کنید، یک یا دو روزه عمل میشوید با بهترین کیفیت و کمترینهزینه؛ باور کنید چنین خدماتی در دنیا وجود ندارد. بسیاری از ایرانیان خارج از کشور برای درمان و جراحیچشم به ایران میآیند و خدمات میگیرند، چون هم کیفیت کار چشمپزشکان ما بالاست، هم به یکدهم قیمت تمام میشود. اگر نسل جوان را جذب نکنیم، طبیعی است که میروند و مقصر ماییم که نتوانستیم جذبشان کنیم. نباید جامعه پزشکی را اینقدر تحتفشار گذاشت. باید شرایط را مهیا کرد که بمانند و کار کنند. ۹۰ درصد مشکلات دست خودمان است و نتیجه سوءتدبیرهاست.»
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟